میترسم
کسی بوی تنت را بگیرد
نغمه دلت را بشنود
و تو خو بگیری به ماندنش
چه احساس خط خطی و مبهمی است
این عاشقانه های حسود من
در زندگی برای هر آدمی
از یک روز...
از یک جا...
از یک نفر...
به بعد دیگر هیچ چیز مثل قبل نیس
نه روزها نه رنگ ها نه خیابان
همه چیز میشود
دلتنگی...
شاید سال ها بعد در گذر جاده ها
بی تفاوت از کناره هم بگذریم و
بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود
خدایا التماست میکنم
همه دنیایت ارزانی دیگران
ولی
آنکه دنیای من است
ماله دیگری نباشد
چگونه بفرستم”باورم”را
برای تو
تا باورکنی،’ازیاد بردنت’
کارمن نیست