رسم ” خوب ” ها همین است
حرف آمدنشان شادت می کند
و ماندنشان
با دلت چنان می کند
که هنوز نرفته
دلتنگشان می شوی
زبانم را مهر سکوت و خاموشی بسته
چشمهای دیگر حتی خودمم را هم نمی تواند ببیند
نمی دانم راه می روم یا بی راهه
اما همین برایم بس است که قدمهایم هنوز رمقی دارند
چقدر سرد و تاریک است
چقدر بی روح زندگی واقعا چیست
و از ما چه می خواهد
جوابی برای این سوال هنوز نیافته ام؟؟؟؟؟
تنهـــایـــی همیـــــن اســــت
تکــــرار نا منظــــم من بــــی تـــو…
بــی آنـــکه بــدانـی برای تو نفـــس میکشـــــم…